یه روزی دنیا رو تکون میدم حتی اگه دستای من پر نیست
امروز اگه سنگینه شونه هام پرواز من دور از تصور نیست
دیروز من لبریز فردا بود با مردم از امید میگفتم
روزی که بنده کفشمو بستم کوه جلو رومو پذیرفتم
من مرد لحظه های دشوارم اینو به لحظه هام نشون میدم
واسه جماعتی که خوردم کرد از قله دستامو تکون میدم
من مرد لحظه های دشوارم اینو به لحظه هام نشون میدم
واسه جماعتی که خوردم کرد از قله دستامو تکون میدم
دیروز من لبریز فردا بود با مردم از امید میگفتم
روزی که بنده کفشمو بستم کوه جلو رومو پذیرفتم
من مرد لحظه های دشوارم اینو به لحظه هام نشون میدم
واسه جماعتی که خوردم کرد از قله دستامو تکون میدم
من مرد لحظه های دشوارم اینو به لحظه هام نشون میدم
واسه جماعتی که خوردم کرد از قله دستامو تکون میدم